ما غالباً درباره بسياري از تعابيري كه روزانه مي شنويم و يا مي خوانيم تامل نمي كنيم حتي شايد بارها واژه ها و تعابيري از اين دست را به كار بريم اما غافل از اينكه درنگي در خصوص آنها نكرده ايم و به صورت ناآگاهانه له يا عليه آنها موضع گيري مي كنيم روشن است كه چنين رويكردي از منطق بر نمي خيزد و شايسته دانشجو نيست.
دانشجو در جستجوي حقيقت است و جستجوگري حقيقت سخت نيازمند رهايي از زنجيره هاي تعصب است عقايد و باورهاي ناشي از تعصبات و داوري هاي كور, دست وپاي عقل ادمي را به زنجير مي كشد و مجال آزاد انديشي را از وي مي ستاند.
يكي ازاين تعابيري كه ما غالباً در گفت و گوي ها به كار مي بريم اما از تعريف و تبيين دقيق آن مي گريزيم اسلامي كردن دانشگاه است به راستي اسلامي كردن دانشگاه به چه معنا است؟!
از آنجا كه شايد گرد و غبار تفسيرها و تحليل هاي ناروا اين تعبير را در هاله اي از خصومت قرار داده بهتر آن است كه ابتدا مشخص سازيم كه اسلامي كردن دانشگاه به چه معناهايي نيست!
الف) اسلامي كردن دانشگاه ها به اين معني نيست كه اكنون اساتيد و دانشجويان بي دين هستند و بايد دين دار شوند به تعبير مقام معظم رهبري معنايش اين نبود كه دانشگاه هاي ما روساي ناباب يا آدم هاي ناجوري دارد يا دانشجوهاي ما بي دينند خير (…) در بين آنها افراد متدين خيلي زياد است.
ب) در هر كجاي جامعه اسلامي و از جمله در دانشگاه بايد با مظاهر فساد و فسق مقابله شود اما قشريون تصور كردند كه اسلامي كردن دانشگاه در همين امر خلاصه مي شود در حالي كه مقام معظم رهبري فرمودند:
من منظورم از ان حرفي كه آن وقت ها بارها تكرار كردم اين نبود كه ببينيد زلف چه كسي از دخترها بيرون است با عنف او برخورد كنند و با فلان جوان كه مثلاً بازوهايش بيرون است آن جور كنند! اين نبوده اين ها چيز كوچكي است اين ها ظواهر و مظاهر هستند اهميتي هم ندارند بحث برسر اعتقادات و باورهاي ديني و ان ايمان درخشان و ارزشمند و بسيار كارآمد ديني است.
ج) معناي اسلامي كردن دانشگاه اين نيست كه دانشجويان لباس روحانيت بپوشند يا حوزه به دانشگاه منتقل شود يا چند واحد معارف اسلامي در دانشگاه تدريس شود مقوله اسلامي كردن دانشگاه ها بسيار عميق تر و ظريف تر از چنين برداشت هاي سطحي و كوتاه انديشانه اي است.
بخش ديگر بحث عبارت است از معرفي شاخصه هاي دانشگاه اسلامي.
الف) در دانشگاه اسلامي دانشجو و استاد مرعوب در برابر تمدن غرب نيستند و به تماشاگري علمي و تفكر ترجمه اي بسنده نمي كنند بلكه در انديشه توليد علم و جنبش نرم افزاري به سر مي برند و علم را حاصل تبادل و تعامل افكار تمامي ادميان و تمدن ها مي دانند به عبارت ديگر در دانشگاه اسلام خبري از خودباختگي فرهنگي و ضعف شخصيت نيست.
ب) هر مسلماني به سبب احكام اسلامي موظف به حفظ ظواهر اسلامي در جامعه است از اين قبيل مي توان به رعايت پوشش اسلامي حريم دختر و پسر …. در دانشگاه اشاره كرد اين مساله تنها يكي از شاخصه هاي دانشگاه اسلامي است نه همه آن! به گفته مقام معظم رهبري همه مساله اين نيست كه حالا يكي با آستين كوتاه بيايد يكي با چهار تار مويي پيدا بيايد!
ج)حوزه و دانشگاه بايد به يكديگر متصل شوند و ارتباط علمي و فرهنگي خويش را حفظ كنند مگر نه اين است كه هر دو يك هدف را دنبال مي كنند و آن عبارت است از زمينه سازي فكري و علمي و نرم افزاري براي يك جامعه اسلامي پيشرفته و مستقل.
دانشگاهيان بايد از طريق حوزويان با فرهنگ و تفكر اصيل اسلامي آشنا شوند و هويت ديني خود را بنا سازند چرا كه روحانيت حاصل فرهنگ اصيل اسلامي است و اين متاع در جاي ديگر يافت نمي شود در مقابل دانشگاه نيز مي تواند پلي براي آشنايي حوزه با علوم انساني مدرن و غربي باشد اين تعامل دو جانبه مي تواند مقدمات شكوفايي فرهنگ و تمدن اسلامي را فراهم سازد.
مقام معظم رهبري اين همكاري و تعامل متقابل را اين گونه توصيف كرده اند:
علومي را كه امروزه حوزه هاي عمليه مي خواهند فرا بگيرند دانشگاهي ها به آن ها تعليم بدهند دين و معرفت ديني را هم كه دانشگاهي احتياج دارند, علماي حوزه به آن ها تعليم بدهند.
د) در دانشگاه اسلامي, اساساً ميان علم و دين, دعوا و جدايي نيست بر خلاف فرهنگ كليساي قرون وسطي اسلام همواره به علم اندوزي تشويق كرده است و آن را نور و گمشده مومن دانسته است از اين رو تعارض علم و دين مساله اي بومي و مربوط به دنياي غرب و گفتمان سنت و مدرنيته آن است! فرهنگ و انديشه اسلامي هيچ گونه تناسبي با اين ادبيات و چنين تقسيم بندي ها و مرزكشي هايي ندارد ما نبايد چالش هاي دروني و بومي تمدن غرب را چالش هاي جامعه خود تصور كنيم و راه حل هاي شكست خورده آنها را تكرار نماييم.
ه) دانشگاه اسلامي دانشگاهي است كه در آن در كنار فعاليت ها و تلاش هاي پي گير علمي نشاط و بصيرت سياسي نيز وجود داشته باشد چنانچه عالم از محيط خود بي خبر باشد زورمداران به راحتي مي توانند علم او را در خدمت قدرت فساد خود قرار دهند.
مقام معظم رهبري درباره تعريف اين مساله تصريح كرده اند؛ بايد محيط دانشگاه محيط سياسي باشد محيط سياسي يعني چي؟ يعني درس نخوانند و شعار سياسي بدهند؟! يعني زنده باد, مرده باد كنند؟! بگويند فلان رئيس دانشگاه, فلان كس يا فلان چيز را نمي خواهيم و فلان چيز را مي خواهيم؟! آيا معنايش اين است؟! نخير! سياسي بودن يعني دانشجو از آنچه كه در جهان و در كشور خودش مي گذرد آگاه باشد بينش داشته باشد اگر اين نشد ممكن است فردي به حد اعلاي علم هم برسد خيلي هم متدين باشد اما دشمن او را به قيمت بسيار ارزاني بخرد.
و) در دانشگاه اسلامي, مهارت علمي و قابليت هاي فكري بالا, براي عالم و دانشجو غرور به باور نمي اورد؟ زيرا در كنار تعليم تهذيب صورت پذيرفته است از اين رو فضايل اخلاقي بر افكار و افعال اساتيد و دانشجويان سايه مي كند در چنين فضايي علمي و اخلاقي اثري از فخر فروشي و كبر علمي نخواهد بود علم عالم بر فروتني و خضوع وي مي افزايد و افق نگاه او را وسعت مي بخشد در نتيجه اجزاء و عناصر هستي را به مثابه آياتي از خداوند متعال مي انگارد./