دریچه های بسته جهل، رو به روی نگاهش به سمت آسمانی از معرفت گشوده می شوند و تمام منابر، بوی حكمت می گیرند تا كلمات، بال و پر بگیرند، در هوایی گسترده می آید و چشم های روشن می جوشد از بطن آسمان ها و جاری می شود بر گستره خاك لا به لای نارنجستان ها، عطر گام هایش می پیچند.انارستان های دور دست، در سرانگشت های اشارتش روشن و خاموش می شوند و درختان گیسو رها در نسیم می پیچند از اشتیاق آمدنش.
دریچه های آسمان باز می شود تا آبروی زمین «باقرالعلوم» روشنایی را با خویش به ارمغان بیاورد.
می آید با دستاری از سبزی، از جوانه، با بهاری شكفته در آستین، با خوشه های سرشار از شكوفه در گریبان.
كبوتران رها در كنار چشمه مهتاب، در سرشاری لطفش غبار از بال های پرواز می شویند و بر آستان كرامتش بال می گسترند.
نفس هایش مردگی خاك را به حیات وامی دارد. می آید هوای بوی پونه های باران خورده می گیرد و هر آن چه روزن است رو به آسمان پرمی گیرند و نور را در آغوش می فشارند.

جذبه نگاهش نور است، ابوجعفر آمد تا خواب را در چشم های زمین مچاله كند. جمعه بود و نخستین روز ماه رجب، جمعه بود و نخلستان های مدینه، چشم امید بر میلاد میوه دل پیامبر (ص) داشتند.
پیامبر (ص) چشم به راه تولد باقرالعلوم بود، نوزاد نور آمد تا هادی الرشاد همه باشد.
می آمد تا علم لدنی را علی التفصیل و علی التحقیق در دسترس تاریخ قرار دهد. او كه وارث هاشمیان است و علویان و فاطمیان، می آمد تا راستگوترین لهجه ها و جذاب ترین چهره ها را نشان بشر بی ریشه و بی شرم زمانه دهد.
می آمد تا كوربختان و شورچشمان كوردل را محو تماشای عرفان «علی الیقین» خود كند.
ابوجعفر می آمد تا سلام محمد (ص) را به كربلا برساند.
می آمد تا بار دیگر، جابربن عبدا…انصاری را مست از رایحه هستی بخش محمد (ص) كند. مدینه از بوی بهشت آكنده است از بوی خوش افلاك، انگار تمام ملایك، یكباره از آسمان به زمین هبوط كرده اند و زمین را به عطر خوش انفاس قدسی شان میهمان.
شاید آمده اند تا بال هایشان را به قدوم آسمانی پنجمین آفتاب ولایت متبرك كنند.
شاید آمده اند تا زمین، باشكوه هر چه تمام تر، به پیشباز گل برود.
سال، سال 58 هجری است، ماه رجب، ماه بخشش و مغفرت .
تو آن ستاره دنباله داری كه از قرن ها پیش، آسمان در هیجان ظهورت می سوخت…. و امشب همان شب است، شبی كه باید پلك گشایی و آینده انسان را به موازات نگاه روشنت، به نور ختم كنی….
درست لحظه رویش گل وجودت، پایه های جهل، به خود لرزید و تارهای سست نادانی از هم گسیخت.
تا كه نام بلند تو را، فرشته ها زمزمه كردند، گمراهی به پایان رسید.
ای پنجمین حجت بزرگ خدا! روز میلاد تو، میلاد تمام خوبی هاست! روز میلاد تو، مرگ تمام نادانی هاست. روز میلاد تو، معلومی تمام مجهول هاست، انقراض نسل نداشتن ها و شروع فهم و ادراك.
روز میلاد تو، روز بلوغ انسان ها و روز كمال اندیشه هاست.
روز میلاد تو، الفبای دانش بشر تكمیل شد.