آتش فشان سینه از راه گلو جاری
تکبیر و تهلیل و تشهد کو به کو جاری
موج خروشان محبت این طرف بر پا
اما تمام کین و نفرت روبرو جاری
تاریکیان اندر خیال خام محو شمس
در صحنه ی تصویرها بی آبرو جاری
اما برادرها به سان رشته ای زنجیر
گرد گلوی گرگ های پست خو جاری
بغض تمام خوب ها در بغض آن معشوق
آن خوبتر خوبان شد از سوی عدو جاری
آری نبی مظلوم از آوان بعثت بود
اما نسیم عشق او شد مو به مو جاری
اطفاء نور حق میسر با دهان ها نیست
اتمام نور حق چو بارانی به جو جاری
اسلام با اوج حماقت های صهیون ها
چون موجِ بعد از فاشِ یک رازِ مگو جاری
از اتحاد شیعه و سنی عدو مرعوب
در کام دشمن شوکران ها در سبو جاری
در اعتصام عروة الوثقی همه یک دست
خونین جگر بر انتقام وهن او جاری
اندر طواف شمس احمد در مدار عشق
چون حیدر و زهرا همه لبیک گو جاری